مصاحبه ها و یادداشتها

نگاه پست‌مدرن به اصلاح‌طلبي و اصولگرايي

در سياست پساانقلابي، همواره دوقطبي هايي همچون چپ و راست به سياست ايران معنا بخشيده است

«نگاه پست‌مدرن به اصلاح‌طلبی و اصولگرایی»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم  سید صادق حقیقت است كه در آن مي‌خوانيد؛از ابتدای انقلاب همواره دوقطبی‌هایی در درون سیاست ایران وجود داشته ‌است که در سیاست پسا‌انقلابی ما به مسئله سیاست معنا داد. مثال‌هایی که می‌توانیم برای این دوقطبی‌های متضاد در سیاست‌مان بزنیم، یکی دوقطبی اصلاح‌طلب و محافظه‌کار است. اگر از ابتدای انقلاب بخواهیم این دو‌قطبی‌های متضاد را نام ببریم می‌توانیم فهرستی ردیف کنیم: حزب‌الله و مخالفان آن، یا سکولار و متدین و یا انقلابی و غیر‌انقلابی.یا به فرض مثال دو‌قطبی متخصص و متعهد که در دوران بنی‌صدر مطرح بود. آن‌زمان این دوگانه روبه‌روی ما بود که آیا تخصص ارزش بیشتری دارد یا تعهد؟ و تمایل به رجایی یا بنی‌صدر این‌طور در افکار عمومی تعبیر می‌شد که ما به تخصص ارزش بدهیم یا تعهد؟ همین‌طور در دوران‌های دیگر تضادهایی بین این دو‌قطبی‌ها جریان داشته‌ است.موضوعی که اینجا بر اساس تحلیل پست‌مدرن مطرح می‌شود، این‌ است که این دو‌قطبی‌ها اصالت ندارند. یعنی در یک دوران به‌وجود می‌آیند و در دوران دیگر از بین می‌روند. به دیگر سخن حاوی حقیقتی در درون خودشان نیستند. من مسئله تحلیل پست‌مدرن را بدین‌خاطر مطرح کردم که می‌شود از زوایای دیگری نیز به این موضوع نظر داشت. اما بر اساس تحلیل پست‌مدرن اینطور نیست که تقسیم‌بندی به اصلاح‌طلب و اصولگرا، همواره تقسیم‌بندی درستی باشد. همانطور که در سال‌های بعد از انقلاب طی دوره‌ای ما این تقسیم‌بندی را نداشتیم و از سال 76 به بعد این تقسیم‌بندی برایمان بوجود آمده است. به نظر من کم‌کم این تقسیم‌بندی در حال از دست دادن کارآیی خود است. بر اساس این مبنا درست نخواهد بود که بگوییم عرصه سیاست در ایران، تنها به محافظه‌کار و اصلاح‌طلب تقسیم‌ می‌شود. بر اساس تحلیل پست‌مدرن این دو‌قطبی‌هاست که به متن معنا می‌دهد یعنی ما همیشه در تضادها، معنا را می‌فهمیم. به عبارت دیگر ذهن ما همیشه به دنبال پیدا‌کردن دو‌قطبی‌هاست. اما شاید بشود راه‌حل‌هایی پیدا کرد تا ذهن دوقطبی‌اندیش را تبدیل به چند‌قطبی‌اندیش یا کثرت‌اندیش کنیم. برای محقق شدن انتقال از دو‌قطبی‌اندیشی به چند‌قطبی‌اندیشی، از نظر من آنچه اهمیت دارد یکی «نقد سنت اندیشه سیاسی» ماست. مسئله مهم دیگر «محدود کردن تعریف مفاهیم» است. ما از اصطلاحاتی مثل اصلاح‌طلبی و اصولگرایی حرف به میان می‌آوریم، اما من به جد معتقدم که در دوران هشت‌ساله اصلاحات، کلمه اصلاحات توسط اصلاح‌طلبان معنا نشد.اصلاحات یک معنای خیلی کلی دارد که بر آن اساس سیدجمال‌‌الدین اسدآبادی هم اصلاح‌طلب بود. اما اصلاح‌طلبی که از سال 76 به بعد به‌وجود آمد، معنای اخصی بود که در دوران اصلاح‌طلبی مشخص نشد. حتی بعد از دوران هشت‌ساله اصلاح‌طلبان این مفهوم توسط آقای خاتمی و دیگران به‌شکل رسایی تعریف نشد. اصولگرایی نیز به همین معنا دچار مشکل است. اصولگرایی را همه به این معنا قبول می‌کنند که ما روی اصول خود پایبند هستیم. اما معنای امروزینش، معنای اخصی است که در برابر اصلاح‌طلبی قرار گرفته است. ما متاسفانه اصطلاحاتی را به کار می‌گیریم بدون این‌که تعریف مشخصی از آن ارائه کرده باشیم. پس در این زمینه انتقال از تفکر دو‌قطبی به چند‌قطبی حداقل به دو نکته می‌شود اشاره شد: یکی «نقد سنت اندیشه سیاسی ما» و دیگری «تحدید تعاریف» به معنای مشخص کردن تعاریف واژگان.

يكشنبه 15 مرداد 1391

2365 مرتبه بازدید
در حال ارسال...